ته فنجان قهوه ام
کف دستم
یا پیشانی ام را ببین
چیزی نمی بینی؟
مثلا خطی
حرفی
یا چیزی که بتوان تو را
به من نسبت داد ؟
ته فنجان قهوه ام
کف دستم
یا پیشانی ام را ببین
چیزی نمی بینی؟
مثلا خطی
حرفی
یا چیزی که بتوان تو را
به من نسبت داد ؟
بگذار دوستت بدارم آنچنان که خورشید زمین را دوست می دارد
بگذار تو را در آغوشم کشم همچون همآغوشی زیبای موج و ساحل
بگذار تنها با تو بمانم مثل وفای ماهی به دریا …
.
.
.