loading...
مجله اینترنتی 7 ایرونی
آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
ایمیل های شما برای شرکت در مسابقه 6 386 shahram
هدر لایه باز با موضوع تفریحی سری اول 0 208 shahram
4 کد کاربردی و مفید برای وبلاگ یا وب سایت 0 163 shahram
کد بنر گوشه باقابلیت مخفی کردن بنر و باز شدن لینک 0 121 shahram
کد اسلایدر زیبای آخرین نظرات 0 154 shahram
ابزار گوگل پلاس حرفه ای و زیبا 0 156 shahram
کد تبلیغات متنی برای تمام سیستم ها 0 170 shahram
دربی تهران (( بنظر شما کدوم تیم میبره؟ )) 1 172 shahram
ایجاد امکانات در انجمن 0 118 shahram
سایت طراحیون مسدود شد 1 187 shahram
جلوگیری از کپی کردن مطالب 1 167 soft
عکس جدید امیر آقایی با ظاهری متفاوت در رودخانه 2 195 soft
ترول های با مزه سری اول 2 202 soft
تاپیک جامع سفارش کاور برای شبکه اجتماعی به رایگان 2 267 soft
کسی هست یه قالب خوب به من معرفی کنه 1 180 shahram
طراحی رایگان بنر برای کاربران انجمن 3 379 shahram
نوشته بصورت نئون 0 129 shahram
حرکت متن در نوار وضعیت 0 105 shahram
بارش برف 0 107 shahram
پیام خوش امد گویی 0 109 shahram
کد قفل کردن راست کليک 0 100 shahram
دانلود اکشن حرفه ای برای زیباتر کردن عکس 0 121 sam17
قالب کامل عکس چت 0 148 shahram
قالب کامل ربو چت (robochat) برای چت روم 0 118 shahram
اسکریپت وبلاگدهی وطن بلاگ نسخه 4.1 همراه با آموزش نصب 0 111 shahram
میگم یه وقت زشت نباشه ! ( طنز ) 2 170 shahram
تصادف وحشتناک تریلی با 25 خودرو در تبریز !+ تصاویر 2 160 shahram
دوست داری تو کدوم موقعیت باشی ( طنز ) 2 176 shahram
اوباما رو ببین !!! 2 155 shahram
اگه می تونی این جمله ها رو تکرار کن !!! 1 106 morebi
علیرضا بازدید : 252 1392/06/24 نظرات (1)

اعتراف میکنم بچه که بودم یه بار با آجر زدم تو سر یکی از بچه های اقوام , تا ببینم دور سرش از اون ستاره ها و پرنده ها می چرخه یا نه!!!!!
تازه هی چند بارم پشت سر هم این کار و کردم , چون هر چی می زدم اتفاقی نمی افتاد!!!!
.
.
.
اعتراف می کنم یه بار پسر همسایه چهارسالمونو با باباش تو خیابون دیدم گفتم سلام نوید چطوری؟
دیدم بچهه تحویلم نگرفت باباهه خندید
اومدم خونه به مامانم گفتم نوید ماشالا چقد بزرگ شده!
مامان گفت نوید کیه؟
گفتم: پسر آقای …
گفت اون اسمش پارساست اسم باباش نویده
.
.
.
چند روز پیش دختر خالم گوشیشو خونمون جا گذاشته بود … بهش اس ام اس(!) زدم گوشیتو جا گذاشتی!!!!!!!
.
.
.
چند وقت پیش تو حیاط خونه سیگار میکشیدم که صدای باز شدن در حیاط اومد منم حول شدم سیگارو روی گوشیم خاموش کردم (!!) و بدترش اینکه بلافاصله گوشیو پرت کردم تو باغچه و سیگار خاموش موند تو دستم
.
.
.
اعتراف میکنم دوران راهنمایی روز معلم همه تخم مرغ آورده بودن که توش پر گل بود منم یه تخم مرغ خام آورده بودم که بزنم بخندیم! معلم اومد داخل همه سرو صدا کردن و شادی کردن تخم مرغارو میزدن به تخته منم این وسط تخم مرغو زدم به تخته ! ترکید رو تخته پاشید همه جا ، رو لباس معلمم ریخت ! سریع گفت کی بود ؟!!؟ هیچکی هیچی نگفت با این که میدونستن کار منه خلاصه از ته کلاس ۴ – ۵ نفر شلوغو آورد بیرون  زدشون ولی نگفتن کار من بود ! چون شاگرد زرنگیم بودم معلمه شک نمیکرد بهم !
وقتی از کلاس اومدیم بیرون تا دو کیلومتر به صورت چهار نعل فرار کردم آخرم سر کوچه گرفتن زدنم !
.
.
.
اعتراف می کنم معلم دوم دبستانم می گفت املا ها رو خودتون بنویسید که من با دوربین مخفیا می بینم کی به حرفام گوش می ده …ازون روز کار من شده بود گشتن سوراخ سمبه های خونه و سوال های مشکوک از مامان بابام:امروز کی اومد؟ کی رفت؟ به کودوم وسیله ها دست زد؟
بیشترم به دریچه کولر شک داشتم
.
.
.
اعتراف می‌کنم سر فینال جام جهانی‌ تا لحظه‌ای که اسپانیا گل زد فکر می‌کردم اسپانیا نارنجیه، هلند آبی‌، گل هم که زد کلی‌ لعنت فرستادم به هلند، بعد گل رو صفحه نوشت اسپانیا ۱ – هلند ۰ ، تازه فهمیدم کل بازی داشتم اشتباه فحش میدادم
.
.
.
اعتراف می کنم وقتی داداشم دو ماهش بود خندون رفتم تو آشپزخونه، مامانم گفت نارنگیتو خوردی؟ گفتم آره، تازه به آرشم دادم!
بیچاره مامانم بدو بدو رفت نارنگی رو از حلقش کشید بیرون!
.
.
.
یه بار با بچه ها بودیم یکی از دوستام رو بعد از مدت ها دیدم ، کلی ریش گذاشته بود
:D با خنده بهش گفتم : علی این ** بازیا چیه ؟
گفت پدرم فوت کرده
:l گفتم تسلیت میگم
.
.
.
اعتراف می کنم کلاس اول دبستان بودم تحت تاثیر این حرفا که نباید به غریبه آدرس خونتون رو بدید، روز اول به راننده سرویس آدرس اشتباهی دادم و از یه مسیری الکی تا خونه پیاده رفتم و تازه فرداش موقعی که سرویس دنبالم نیومد تازه شاهکارم معلوم شد برای خانواده
.
.
.
اعتراف میکنم چند ماه پیش تو شرکت بودم سر کارام یوهو مدیر عامل از تو اتاق خودش گفت: امیــــــــــــــــــر جووون…بلند گفتم جانم؟ گفت خیلی میخوامـــت….گفتم منم همینطور….گفت پیش ما نمیای؟؟؟؟ گفتم چرا..حمتاً..از پشت میزم بلند شدم برم تو اتاقش..به در اتاقش که رسیدم دیدم داره تلفن حرف میزنه با امیر دوستش و من از شدت ضایگی دیوارو گاز گرفتم

.

همین الان در قسمت نظرات اعتراف کن…زووود…می خوایم بخندیم !!

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط نارین در تاریخ 1392/09/23 و 0:30 دقیقه ارسال شده است

فقط یه بار به عشقم خیانت کردم الانم خیلی شرمندم


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 1162
  • کل نظرات : 304
  • افراد آنلاین : 285
  • تعداد اعضا : 789
  • آی پی امروز : 418
  • آی پی دیروز : 65
  • بازدید امروز : 4,674
  • باردید دیروز : 84
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 7,841
  • بازدید ماه : 7,841
  • بازدید سال : 103,730
  • بازدید کلی : 1,434,015